خلاصه داستان : داستان از این قرار است که یک زن همانطور که روز به روز بیشتر نسبت به شوهرش متنفر می‌شود، فکر بودن با دوست پسر سابقش او را بیشتر وسوسه می‌کند...

خلاصه داستان : زمانی که برنامه‌ی تعطیلات آخر هفته بهم می خورد. گروهی از دوستان صمیمی خود را در یک مکان ناآشنا که موجودی شوم و تهدید آمیز در آن زندگی میکند، می یابند...

خلاصه داستان : داستان فیلم در سال ۱۹۷۶ در مورد جمعی از پسران یک مدرسه در تگزاس است که گروهی برای خود راه میاندازند و شاگردان تازه وارد را مجبور به هر کاری میکنند…

خلاصه داستان : «بروک» (انیستن) و «گری» (وون) تصمیم می گیرند مثل دو دشمن در خانه جبهه بندی کنند و آن قدر بر مواضع خود پا بفشارند تا شاید یکی از آن دو به شکست اعتراف کند. اما «بروک» سرانجام پی می برد که در واقع برای تصاحب آپارتمان و متعلقاتش نیست که مبارزه می کند بلکه این همه به خاطر نجات رابطه اش با مردی است که زمانی او را عشق زندگی خود تصور می کرده است...

خلاصه داستان : «سانی کوفکس» (سندلر)، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام «جولیان» را به فرزندخواندگی قبول می کند...

خلاصه داستان : یک بازیکن بسکتبال به مردم قول میدهد که تیمش را سروسامان دهد ...

خلاصه داستان : رمان نویس فراموش نشدنی، با وجود شرایط فاجعه آمیز و کمدی، تلاش می کند تا عاشقانه و معنا را در زندگی اش پیدا کند.

خلاصه داستان : یک نوجوان از خودگریز و گوشه گیر، پس از اینکه توسط عده ای تروریست گروگان گرفته می شود، به صورت ناگهانی و ناخواسته در وضعیت یک آدم مشهور قرار میگیرد، تا جایی که بی تفاوتی او در مورد تهدید آنها برای کشتنش، در سر خط خبرها قرار میگیرد.

خلاصه داستان :یک قاتل حرفه ای که برای کشتن یک بدلکار سابق هالیوودی اجیر شده است، عاشق دختر او می شود و تصمیم می گیرد تا خود نیز یک بدلکار شود.